منتظران حضرت مهدی علیه السلام

دوم و ورود نیروهای متفقین به خاک ایران و عراق و رابطه میان دو کشور همسایه، اجازه‏ی مسافرت به کسی داده نمی‏شد؛ اما من به مرحله‏ای از بی‏قراری رسیده بودم که راحتی و آسایش خاطر را از دست داده بودم و همواره در اندیشه سفر به کربلا و نجف و کاظمین بودم. در همان دوران، شبی در عالم خواب دیدم که به کربلا مشرف شده‏ام و در اوج سرور و شادمانی به حرم پیشوای آزادگان حضرت امام حسین علیه‏السلام شرفیاب شدم در آستان مقدس آن حضرت، یکی از خدمتگزاران دستم را گرفت و گفت: دوست عزیز! می‏خواهی امام حسین علیه‏السلام را زیارت کنی یا قبر و ضریح منور ایشان را، او من را به سرداب مقدس که زیر ساختمان حرم مطهر بود، برد و قبر شریف امام حسین علیه‏السلام را نشانم داد و گفت: مولایت را زیارت کن. هنگامی که نگاه کردم: گویی قبر گشوده شد و امام حسین علیه‏السلام را دیدم که فرزند بزرگوارش علی اکبر علیه‏السلام پایین پای مبارکش بود و طفل شش ماهه‏اش علی اصغر علیه‏السلام روی سینه‏ی پاکش. ناگاه از خواب بیدار شدم؛ اما دیدگانم گریان بود و قلبم سوزان و در همان حال این شعر را سرودم. 

 

59.jpg

 

به جز حسین مرا ملجأ و پناهی نیست  

در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست 

 

ره نجات حسین است و دوستی حسین 

به سوی حق به جز از این طریق راهی نیست 

 

اگر تو حکم غلامی من کنی امضا

به هیچ محکمه خوفم زد او گاهی نیست ( کرامات الصالحین، ص 25 - 26 به نقل از کتاب کرامات امام حسین علیه‏السلام. )

 

منبع: کرامات حسینیه و عباسیه  ؛ موسی رمضانی‏پور  نوبت چاپ: هفتم تاریخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان  صفحات 80 تا 82

منبع:http://www.ashoora.ir/

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی